خوشنویسی و نقاشی

طرح درس ومقالات آموشی ، علمی و آثارهنری......

به بهانه برگزاری همایش بزرگداشت مرحوم میرزا ستّار ذاکر اردبیلی (ذاکر الحسین)

فرامرز شاهی
خوشنویسی و نقاشی طرح درس ومقالات آموشی ، علمی و آثارهنری......

به بهانه برگزاری همایش بزرگداشت مرحوم میرزا ستّار ذاکر اردبیلی (ذاکر الحسین)

در ماه مبارک رمضان ، وقت خویش را صرف تلاوت قرآن کریم و یا  اقامه ی نماز مینمود . اکثراً به دلیل سرودن اشعار سوزناک و جگر سوز و دارای آرایه ها و صنایع ادبی متنوع ، در مصائب حضرت مولانا اباعبدالله الحسین (ع) و سایر اهل البیت (علیهم السّلام ) ؛ مورد تشویقِ مادی حسینیان وشیفتگان خاندان عصمت وطهارت قرار میگرفت .  (بحمدالله این سنت نیکو ، هم اکنون نیز دوام و قوام خویش را دارا میباشد.)  ذاکـر اردبیلی از شعرای به نام و مطرح عصر خویش بود که اکثر قریب به اتّفاق مادحین و نوحه خوانانِ آن دوره ، در دهه های محرّم و صفر و ایّام ولادت ، شهادت و وفیات چهارده معصوم (علیهم السّلام) و  مناسبتهای اسلامی ، از اشعار آن مرحوم استفاده نموده و حاضرین در مجالس را به فیض می رساندند. وی از اعضای دائمی هیئات حسینی و عبّاسی بود که در آن زمان با سرپرستی مرحومین ، حاج حسینقلی داوودی و حاج میرزا محمد تمدّنی اداره می شد .

        حضور شعرایی همچون مرحومین تاج الشّعرا یحیوی ،  مضطر ، غمگین ، ناطق ، ثابت ، قاسمی و سایر شعرا و حسینیان ، رونق آن مجالس را مضاعف می نمود . آن بزرگوار سالیان متمادی و آن زمانی که کوچه ی عبدالله شاه شامل دو دسته ی سینه زنی و زنجیر زنی بود ؛ رجز خوانی موکب سینه زنان محلّه ی خویش را عهده دار بود و هنگام ورود موکب عزاداران  به مساجد ، بنا به احترامی که نزد حسینیان اردبیل و رؤسای محلّات دارا بود ، به درخواست متولّیان مساجدِ میزبان ، روی پله ی اول منبر جلوس کرده و موقع رجزخوانی به پا ایستاده و با شور و شوق غیر قابل توصیفی ، با رجزهای سوزناک و آتشین خویش ، آه از سینه و اشک از دیده ی عزاداران محلّه بیرون کشیده و جمع حاضر را به فیض می رسانید. لازم به ذکر است ، قبل از به روی کار آمدن دستگاههای صوتی ، اغلب نوحه خوانان در وسط مساجد و حسینیه ها نوحه خوانی می کردند تا صدایشان به خوبی در مجلس پخش شده و مستمعین بتوانند به نحو احسن ، مطالب را متوجه شوند .

     البته وعّاظ و علما ، جهت وعظ و روضه خوانی بالای منبر جلوس میکردند که هم اکنون نیز آن رسم و آداب ، جایگاه خویش را از دست نداده است . به گواهی بزرگان و ریش سفیدان کوچه ی عبدالله شاه ، پس از ادغام موکب سینه زنان با زنجیرزنان در سنه ی 1364 هجری قمری ،( 1323 هجری شمسی ) ذاکر اردبیلی ، خدمات خویش در آستان حضرت سیّدالشّهداء (ع) را ، در معیت موکب زنجیرزنان محله ی عبدالله شاه  ارائه میداد و با عنوان شاعر محله ، با وقار و طمأنینه ای خاص و با حالتی مستحزن ، جلوی بیرق محله حرکت مینمود و در مساجد پس از پایان زنجیرزنی ، به درخواست حاضرین  و نوحه خوان وقتِ محله  ، با قرائت اشعار تأثیر گذار و حزن انگیز خویش ، با بیانی آتشین و عاشقانه ، حاضرین در مجلس را در سوگ آفتاب عالم تاب ،  حضرت أبالأحرار ، سیّدالشّهداء(ع) ، متألّم و متأثّر نموده سپس با دیگانی نمناک و آهی جگرسوز ، جمع حاضر ، ملتمسین دعا و اهالی محله ی میزبان را دعای خیر مینمود و گاهی اوقات عزاداران آنقدر از خود بیخود می شدند  که حتی بدون صرف چای ، مجلس را با چشمانی گریان و وا حسینا گویان ، ترک می کردند . هم اکنون که نیم قرن از وفاتش می گذرد ، هنوز هم قرائت اشعاری در بیان احوالات حضرت علی اصغر (ع) و زبانحال حضرت رباب (س) ، توسط مرحوم ذاکـر در روز عزاداریِ زنجیرزنان محله ی عبدالله شاه در مقابل مسجد جامع اردبیل ، در اذهان حسینیان و عزاداران محله ی عبدالله شاه باقی مانده است .

      بنا به اظهارات تعدادی از شاهدان عینی ، ذاکـر اردبیلی آن روز ، چنان شوری عظیم به پا کرده بود که تعدادی از عزاداران از شدت ندبه و ناله و از فرط گریه از حال رفته بودند . بنا به اظهارات حاج شهروز اردبیلی ، مدّاح مبارک نفس و فیّاض دم حسینی ،  مرحوم پدرشان از دوستان صمیمی مرحوم ذاکـر بودند و معمولاً چند روز از ایام هفته را در چایخانه ای واقع در پیرعبدالملک ، با هم میگذراندند . در همان چایخانه صندوقچه ای قرار داده بودند که در ایام فاطمیه و یوم وفات حضرت زینب الکبـری (س)  از مبالغ جمع آوری شده در آن صندوق ، با نظارت مرحوم ذاکر و با همکاری صادقانه ی والدِ مرحومِ حاج شهروز اردبیلی ، چند روز خوان احسان می گستراندند و از میهمانان پذیرایی مینمودند .

        مرحوم ستّار ذاکـر اردبیلی ، از چنان اخلاص و تقوایی برخوردار بود که بعضی مواقع و در صورت غیاب امام جماعت ، مردم ، مرحوم ذاکر را در جای امام جماعت قرار داده و هنگام اقامه ی نماز ، به وی اقتدا می کردند . بنا به گفته ی ریش سفیدان و بزرگان محل که آن ایام دوران نوجوانی شان را سپری می کردند ؛ تهیه ی آب برای همسر مرحوم ذاکر که به سنّ پیری و کهولت رسیده بود ، امری دشوار بود . وی از بچه های محل در این امر استعانت می جست و بچه ها نیز با آب زلال و خنکِ چاه ، که از طریق تلمبه از چاه بیرون می آمد ، کوزه ها را پر کرده و پس از بالا آوردن از پله ها ، در اختیار مرحومه نوش آفرین قرار می دادند و او نیز با دادن تنقّلات ، از بچه ها قدردانی نموده و آنها را دعای خیر می نمود . گاهی اوقات همان بچه ها از سر کنجکاویِ دوران کودکی، مرحوم ذاکـر را که در اطاق خویش مشغول نوشتن شعر بود از لای درب تماشا می کردند. به گفته ی همان شاهدان عینی ، مرحوم ذاکر در زمان مرثیه سرایی ، پلاس پشمینه ای روی سرش انداخته و شروع به توسل و گریه کردن مینمود . پس از مدتی پلاس را کنار زده ، در حالی که اشک از دیدگانش همچنان جاری بود و از فرط گریه سرخ شده  بود ، با دستانی لرزان ، قلم در دست گرفته و تجسمات ذهنی خویش را که با مطالعه ی کتب مقاتل و یا با شرکت در مجالس روضه خوانی علمای آن دوره به دست آورده بود ، در قالب اشعار متنوع در  مصائب مولانا ابا عبدالله الحسین (ع) ، شهدای کربلا و اهلبیت آن یگانه ارباب بی کفن ، به رشته ی تحریر درآورده و در  محافل مذهبی و حسینی، به سمع حاضرین در آن مجالس  می رساند .  همان اشعاری که اکنون پس از گذشت پنجاه سال از وفاتش ، باز هم مزیِّن مجالس و محافل حسینی بوده و هر شنونده ای را با عنایت حضرت رب الارباب ،  مسحور بلاغت کلام و مفتونِ فصاحت طبعش مینماید و نامش به عنوان شاعر شیرین سخن و بی ریای حسینی در آسمان شعر و ادب عاشورایی شهرمان و اکثر مناطق آذربایجان ؛ همچون اختری تابناک در حال تلألو و درخشش می باشد . 

        در  اواخر عمرش که در بستر بیماری به سر میبرد، مرحوم حاج محمد برنجی (ریش سفید محلّه ی پیر عبدالملک«ره»)  که هم از رجال شهیر شهر و هم از تجّار معروف اردبیل بود ، به عیادت مرحوم ذاکر آمده و از او می خواهد که اشعارش را در اختیار  وی قرار دهد تا آن اشعار با هزینه ی شخصی آقای برنجی ، به زیورچاپ آراسته شود. ازآنجاییکه اهالی محلات و شعبات تابعه ، احترام خاصی به رؤسای محلات شش گانه و شعبات تابعه قائل بودند و بحمدالله الان نیز آن آداب و رسوم در اکثر قریب به اتفاقِ کهن محلات اردبیل پا برجا میباشد ؛ مرحوم ذاکر نیز بنا به احترامی که به  مرحوم برنجی قائل بود ؛ پیشنهاد وی را می پذیرد ؛ اما هزاران افسوس که پیک اجل آن فرصت را به وی نمیدهد و از بستر بیماری به پای نمی خیزد  و در سومین روز از ماه محرم الحرام سنه ی 1382 ه . قمری ، مطابق با خرداد ماه سال 1341 ه . شمسی ؛ هنگامه ی اذان مغرب ، خرقه از تن تهی کرده و به دعوت حضرت معبود لبیک گفته و روحش به عالم ملکوت عروج می کند.   بدین ترتیب مرحوم میرزا ستّـار ذاکـر اردبیلی پس از هشتاد و اندی سال زندگی ، موسم هجران را به پایان رسانیده و جامه ی عزای حسینی در تن و محبت آن شهید عشق الله در دل به زیارت مولایش حضرت امام حسین (ع) در عالم لاهوت می شتابد . خبر نا خوشایند فوت شاعر بی ریا و پیر غلام آستان اقدس  حسینی ، مرحوم ذاکـر الحسین (ع) همان لحظات اول در بین اهالی محل پیچیده و سپس به گوش حسینیان ، شعرا ، مادحین می رسد .

          دوستان ، آشنایان و حسینیان جهت عرض تسلیت به بازماندگان آن مرحوم و قرائت فاتحه به روح مرحوم ذاکر به منزل آن مرحوم روی می آورند . اهالی و زنجیرزنان محله نیز جهت  قرائت فاتحه و عرض تسلیت به بازماندگان آن مرحوم ، هنگام عزیمت دسته ی عزاداری به سایر محلات همجوار ، با تجمع در مقابل منزل آن مرحوم جمع شده و با استماع ذکر مصائب امام حسین (ع) که توسط نوحه خوان وقتِ محله بیان گردید  به بازماندگان مرحوم ذاکر تسلیت گفته و به مسیر خودشان ادامه دادند . فردای همانروز که چهارمین روز از ماه محرم بود ، مردم جهت شرکت در تشییع جنازه ی مرحوم ذاکر در مسجد عبدالله شاه ، گرد هم آمده و پس از اقامه ی نماز میت ، جنازه ی مرحوم ذاکر اردبیلی را با مشایعت حسینیان و اهالی محله ی عبدالله شاه ، با همراهی بیرق محله ( محله بایداقی ) جهت دفن به قبرستان باغ دالی (بهشت فاطمه «س») تشییع نموده و هنگام اذان ظهر در نزدیکی مقبره ی میرزا ایمان به خاک می سپارند . حال پس از گذشت پنجاه سال از وفات آن زنده یاد ، پس از شناسایی و تحقیق از افرادی که در تشییع جنازه شرکت داشتند و پس از چندین بار حضور در آرامستان بهشت فاطمه (س) به همراه آن عزیزان ، مرقد ذاکر الحسین (ع) (که به علت بلا وارث بودن و قصور و کوتاهی عده ای دیگر به جامعه ی حسینیان شناسانده نشده بود ) شناسایی گشته و با همت تعدادی از حسینیان محل ، در شهریور ماه سال 1391 باز سازی شد که طی این مدت کوتاه بسیاری از مؤمنین . جهت قرائت فاتحه ، سر مزار آن مرحوم حاضر می شوند . به نقل از حاج داور پیر فرشی ، پیر غلام دربار ابا عبدالله الحسین (ع) ، بنا به وصیت وسفارش  مرحوم ذاکر ،  تعدادی از اشعار و سروده هایش را در پارچه ای سیاه پیچیده و در مزارش روی سینه ی مرحوم قرار میدهند .

        حال پس از گذشت پنج دهه از وفاتش ، از آن همه وقار ، تواضع، ایمان و اخلاص ، خاطراتی پراکنده در اذهان اشخاص سالخورده باقی مانده که هنگام بازگویی ، بعضاً همراه با جاری نمودن اشک دیده و آه سینه ، برای راقم سطور نقل نمودند .  و دیگر اشعاری مملوّ از معانی عرفانی و الهی که از احساسات پاک و طیب  استاد ذاکر اردبیلی خبر می دهد که از آن مرحوم به عنوان میراث معنوی و ادبی در کهن دفاتر مادحین پاکدامن و مخلص قدیمی من جمله مرحومین : حاج میرزا محمد تمدنی ، حاج عبدالرحیم جعفری ، حاج نصیر حسینی ، حاج میرزا محمد عین اللهی ، ملّا محرم علومی ( روضه خوان ) ، حاج حسن سه گاهی و ... به یادگار مانده است .

خنجر آلتدا یاد ائدن اللهی سنسن یا حـسین     دین ائوین آباد ائدن واللهی سنسن یاحسین...

عـترتـی  ویـرانه لرده  آه و افـغـان ایـلییـن     یانـدوروب آهـیله شـهر شامی ویران ایـلیین

«ذاکرون» هر دردینه محشرده درمان ایلیین     نـاردن آزاد ائـدن واللهی سـنسن یا حسـین.

                                   

                با تشکر فراوان از سرور گرامی جناب آقای ابوالفضل حقی


برچسب‌ها: مرحوم میرزا ستّار ذاکر اردبیلی , ذاکر الحسین

تاريخ : یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۱ | 19:20 | نویسنده : فرامرز شاهی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.