خوشنویسی و نقاشی

طرح درس ومقالات آموشی ، علمی و آثارهنری......

خاطرات دوست قدیمی ام بهنام جاهد زاده -چرا زبان ژاپنی می خوانم؟

فرامرز شاهی
خوشنویسی و نقاشی طرح درس ومقالات آموشی ، علمی و آثارهنری......

خاطرات دوست قدیمی ام بهنام جاهد زاده -چرا زبان ژاپنی می خوانم؟

     چند هفته پیش در سفری که به ژاپن داشتم داخل هواپیما داشتم روزنامه روز قبل آساهی را می خواندم. روزنامه آساهی غنیمتی بود تا بتوانم ۱۲ ساعت پرواز تا توکیو را حداقل چند ساعتی با نگاه به مطالب آن سپری کنم. صندلی من در ردیف سمت چپ هواپیما نزدیک بالهای آن قرار داشت. چون تحمل جای تنگ برایم سخت است خواسته بودم صندلی کنار راهرو را برایم بدهند.

      در صندلی کنار من یک مرد ایرانی و در صندلی چسبیده به بدنه هواپیما یک زن محجبه لاغر اندام، مانتو به تن و مقنعه به سر جا گرفته بودند. بعد از مدتی که از نشستن سافران در هواپیما می گذشت و منتظر پرواز بودیم، صدای اذان از جایی به گوش رسید و زن محجبه ای که در صندلی چسبیده به بدنه هواپیما جا گرفته بود با یک خوردنی که به نظرم خرما آمد روزه خود را باز کرد. زن محجبه قبل از خوردن خوردنی اش آن را به مردی که بین من و او نشسته بود تعارف کرد و مرد هم در جواب ضمن تشکر گفت که قبول باشد. بعد از آن هم چند مکالمه کوتاه بین آن دو رد و بدل شد که من نفهمیدم راجع به چه چیزی صحبت می کنند.

بالاخره بعد از یک ساعتی تاخیر هواپیما پرواز کرد. قبل از پرواز هواپیما در هواپیماهای ایران ایر آب نبات به مسافران داده می شود تا اندکی از دلهره آنان کاسته شود. در آن لحظه من همیشه یاد خاطرات دوران کودکی ام می افتم که یکی از اقوام ما هنگام سر بریدن گوسفند قند در دهان گوسفند می گذاشت.

    هواپیما اندک اندک اوج می گرفت تا برسد به ارتفاع ۱۱ هزار متری. من بعد از اینکه دلهره ناشی از پرواز را آرام آرام داشتم فراموش می کردم دوباره روزنامه آساهی را برداشتم تا دوباره نگاهی به صفحات آن بیندازم. بعد از لحظاتی مطالعه روزنامه ناگهان خانمی که در صندلی ردیف عقب نشسته بود، رو به من کرد و گفت” ببخشید واقعا می فهمید چی نوشته؟”

    من که ۱۳ سال است با زبان ژاپنی سرو کار دارم و با این سوالات زیاد مواجهه شده ام با خونسردی جواب دادم که بله من زبان ژاپنی خوانده ام و تخصصم بوده است و در خواندن روزنامه ژاپنی مشکلی ندارم. خانم صندلی پشتی که وسط دو دختر خانم جوان نشسته بود. اندکی جا خورد و این بار جدیت کلام خود را بیشتر کرد و گفت که از چند لحظه پیش دیده من روزنامه می خوانم و برایش سوال بوده که واقعا من مطالب آن را می فهمم یا نه. چندین بار می خواسته بپرسد اما دخترش جلویش را گرفته و گفته مامان عیبه.

     خوشبختانه یک جلد از کتاب “برگی در سایه” ترجمه شعر معاصر ژاپن که اخیرا انجام داده ام پیشم بود به آن خانم ناشناس تقدیم کردم و آرزو کردم که فرصتی باشد تا هرچند اندک ایشان نیز با فرهنگ و ادبیات ژاپن آشنا شوند. او نیز تشکر کرد و متعجب از اینکه انتظار چنین نتیجه ای از یک جمله خود را نداشته است.

    آن خانم و دو دوخترش عازم سفر ده روزه به چین بودند. در فرودگاه پکن از من خداحافظی کرده هواپیما را به طرف پکن مه آلود ترک کردند.
آن خانم انگیزه من از خواندن زبان ژاپنی پرسید و اینکه چرا زبان دیگری نخوانده ام. در برابر این سوال و اینکه چطور باید به آن پاسخ داد مدتهاست که فکر کرده ام. شاید به اندازه عمری که صرف یادگیری این زبان کرده ام. گاهی فکر می کنم که لازم نیست وقت خود را جهت توجیه آدمهایی که فکر می کنند باید از راهی که همه می روند رفت صرف کنم. گاهی هم سرحال هستم و حس می کنم بهتر است کمی صحبت کنم و از مصاحبت با دیگران لذت ببرم.

برخلاف ژاپنی ها، ایرانی ها خوشبختانه ارتباط با همه کس در همه جا را دوست دارند و همیشه در حال گپ و گفتگو هستند. اوقاتی که کمی مصاحبت با دیگران را برای خود مفید می دانم و یا اینکه احساس می کنم وظیفه دارم دیگران را از کاری که انجام می دهم آگاه کنم در جواب این سوال معمولا پاسخ می دهم که خواندن زبان ژاپنی و آشنایی با کشور ژاپن و فرهنگ و ادبیات ژاپن تاثیر عمیقی روی زندگی من داشته است و این که با یک نوع طرز تفکر، زندگی و آداب و رسوم دیگر آشنا شده ام و جنبه دیگری از چگونگی زندگی برایم روشن شده است برایم کفایت می کند.

    بعضی وقت ها خودم از دانشجویان زبان ژاپنی همین سوال را می پرسم. این سوال برای دانشجویان سال اول تازگی دارد و آنها سعی می کنند با جدیت انگیزه خود را توضیح دهند. اما وقتی این سوال را از دانشجویان سال های بالاتر می پرسی احساس می کنند که سر به سرشان گذاشته شده است. از آن ها در طول سه چهار سالی که با این زبان درگیر بوده اند حتما دهها بار از سوال پرسیده شده است و دیگر حال و حوصله توضیح این نکته برای آن ها باقی نمانده است.

    اما به نظر من این سوال که چرا زبان ژاپنی می خوانی را باید جور دیگری طرح کرد. و آن این که اگر زبان ژاپنی نمی خواندی چه حسی داشتی؟ در این صورت است که آن هایی که به واسطه یادگیری این زبان، با فرهنگ، تاریخ و ادبیات ژاپن آشنایی پیده کرده اند به این نکته پی خواهند برد که اگر این اتفاق برای آن ها نمی افتاد چه فرصت ارزشمندی را از دست داده بودند.


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: خاطرات دوست قدیمی ام بهنام جاهد زاده , چرا زبان ژاپنی می خوانم

تاريخ : جمعه دهم آبان ۱۳۹۲ | 13:59 | نویسنده : فرامرز شاهی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.