جلب توجه و آرام کردن دانش آموزان
شاید فکر کنید که خیلی خوب بود اگر تمام دانش آموزان در حالی که آرام در کلاس نشسته اند، تمام توجه خود را به درس شما جلب می کردند! اما این آرامش در ذات همه ی جوانان وجود ندارد! در این جا چند نکته برای این که بتوانید آرامش کلاس خود را حفظ کنید، آورده شده است. اما فراموش نکنید که هر شیوه بر افراد خاصی تأثیر میگذارد؛ بنابراین شما هم شیوه ی خاص خود را پیدا کنید.
1- در ابتدای ورود به کلاس هیچ عکس العملی نشان ندهید. در جای خود کاملاً بی حرکت و ساکت بایستید. نزدیک ترین دانش آموز به وجود شما پی خواهد برد و سپس خبر رفته رفته به دیگران نیز خواهد رسید. قبل از این که تصمیم بگیرید تاکتیک دیگری را به کار ببندید، چند لحظه صبر کنید!
2- برای آرام کردن دانش آموزان فریاد نکشید! با صدایی آرام، با چند نفر از دانش آموزانی که به نظر میرسد آمادگی گوش دادن به شما را دارند، شروع به صحبت کنید.
3- از حس کنجکاوی انسان استفاده کنید. بعضی اوقات آرام و زیر لب صحبت کردن مثمر ثمر واقع میشود! طبیعت انسان به گونه ای است که دوست ندارد از هیچ مطلبی غافل بماند. با صدایی آرام با چند نفر از آن ها شروع به صحبت کنید. در این صورت بسیاری از دانش آموزان تمایل خواهند داشت که صحبت های شما را بشنوند و به این تربیت به صحبت های خود ادامه نخواهند داد.
4- می توانید به یک نفر تذکر دهید! سؤالی را بری کسانی که به شما گوش می دهند، مطرح کنید و در انتهای سؤال خود نام یکی از شاگردانی را که میدانید توجهی به کلاس نداشته است، به زبان آورید. آن گاه تأثیر توجه تمام دانش آموزان یه سمت وی را مشاهده خواهید کرد.
5- شیوه هایی برای جلب توجه دانش آموزان در نظر داشته باشید. عملی انجام دهید که نیاز به دقت داشته باشد، مثلاً یک نوار کاست یا ویدیویی را با صدای آرام پخش کنید.
6- انسان ها عاشق تمجید هستند. می توانید بدون توجه به کسانی که به مطالب شما گوش نمی دهند، از کسانی که به دقت مطالب را دنبال می کنند، تمجید کنید.
7- درس خود را با دادن یک تکلیف به دانش آموزان آغاز کنید.
8- اهداف درس را تعیین کنید.
9- . بی نظمی شروع کلاس را بی احترامی به خود مپندارید؛ بلکه آن را تا زمانی که حادثه ی قابل توجهی روی نداده است، جزء رفتارهای طبیعی دانش آموزان به شمار آورید.
10- معمولاً افراد به موضوعات جذاب توجه خاصی نشان می دهند. می توانید درس را با موضوعی بسیار سرگرم کننده و صدایی آرام ، برای کسانی که " آرام گرفته اند "، آغاز کنید. دیگران نیز به زودی به شرکت در بحث شما علاقه مند خواهند شد.
کليد مشارکت و همکاري موفق با اوليا، استفاده درست معلم از روابط عمومي مؤثر، مهارت در حل مشکلات و مذاکره است. مقاله حاضر شامل چند بخش درباره روابط عمومي مؤثر معلم با اوليا و چند روش براي دستيابي به آن است.
همراه شدن با اوليا دانش آموزان
به محض اطلاع از مشکل آموزشي يا رفتاري کودک، بدون توجه به اين که روز اول يا هفته اول باز شدن مدرسه است، بايد با والدين او ارتباط برقرار کرد. اين مسأله، هسته اصلي همکاري موفق با خانواده هاست. گاهي معلمان براي دوري از درگيري و ترس از به توافق نرسيدن و يا ناخشنودي والدين، درباره مشکلات يادگيري و رفتاري دانش آموزان با آن ها صحبت نمي کنند. حتي ممکن است از برقراري جلسه مشترک با خانواده کودک و تقاضاي کمک از آن ها نيز طفره بروند؛ به اين اميد که دانش آموز پس از گذشت زمان، خود به خود بهبود پيدا کند يا مشکلش حل شود.
با اين حال، اگر رفتار کودک به همان شکل باقي بماند، معلم ممکن است از وضعيت، شکايت نيز داشته باشد و حتي با وجود اين که از والدين کودک کمک نخواسته است، آن ها را در اين مورد مقصر بداند.معلم در مثال زير کاملاً دلخور است و تقصير ها را به گردن ديگران مي اندازد.
معلم :من تلاشم را کرده ام. سه ماه است که با اين بچه درگير بوده ام. هيچ تغييري نکرده است. با يک کلاس بزرگ چه کار مي توانم بکنم. هيچ کمکي هم از طرف پدر و مادرش صورت نگرفته است. حتي يک بار هم نشده است که به مدرسه بيايند و از وضعيت کودکشان سؤال کنند. اگر آن ها هيچ اهميتي نمي دهند، چرا من بايد اهميت بدهم.
چند دليل براي تماس وصحبت با والدين در اولين برخورد با مشکل وجود دارد.
اول، در صورتي که شما خانواده را دربرنامه ريزي براي حل مشکل رفتاري دانش آموز شرکت ندهيد، ممکن است احساس کنيد والدين آن ها قدر زحمات شما را نمي دانند و از ميزان فعاليت شما آگاهي ندارند( البته آن ها چه طور مي توانسته اند به شما کمک کنند، در حالي که از آنچه انجام داده ايد، بي خبر مانده اند).
دوم، با همکاري والدين در اولين فرصت براي برنامه ريزي، ممکن است متوجه شويد که عوامل خانوادگي ديگري نيز وجود دارند که در عملکرد رفتاري کودک تأثير گزار هستند مانند: طلاق، فوت والدين يا ديگر اعضاي خانواده يا برخي بحران هاي ديگر خانوادگي .اطلاع از وضعيت خانوادگي خاص کودک ممکن است در بررسي دقيق رفتار او ) و خانواده اش) به شما کمک کند و بتوانيد راه حل هايي براي افزايش احساس امنيت خاطر در دانش آموز، در مقابل آنچه مي توانيد يک وضعيت غير قابل پيش بيني در خانه بناميد، پيدا کنيد.
سوم، اگر شما براي صحبت کردن با والدين دانش آموز، بيش از حد فرصت را از دست بدهيد، هنگامي که سرانجام با يکديگر ملاقات مي کنيد، از دست آنها عصباني هستيد. آن ها نيز ممکن است به اين علت که مشکل را به مدت طولاني از آن ها پنهان کرده ايد، از شما ناراضي باشند. اين حالت مي تواند تلاش شما را براي جلب مشارکت آن ها در آينده، تحت تأثير قرار دهد. مطمئناً بيش ترين شکايت هاي والدين از اين بابت است که معلم ها خيلي دير وجود مشکل را به اطلاع آن ها مي رسانند.
گاهي يک معلم ممکن است از ترس شماتت والدين و اين که فکر کنند معلم موفقي نبوده است، با آن ها تماس نگيرد. چنين معلماني ممکن است تصور کنند، ارتباط با والدين و استمداد از آنها جهت حل مشکل دانش آموز، نشانه عدم کفايت و نوعي اظهار عجز است و اين که معلم براي حل مشکل دانش آموز به کمک آن ها احتياج دارد را نشان ضعف مي دانند. آن ها ممکن است به افسانه " معلم خوب" اعتقاد داشته باشند. معلم افسانه اي، معلمي است که به تنهايي و بدون کمک پدر و مادر ها تمام مشکلات دانش آموزان را حل مي کند. اما برداشت درست و واقعي کاملاً عکس اين مطلب است. يعني معلم موفق کسي است که از همان شروع مشکل دانش آموز، پدر و مادر او را در يک برنامه ريزي براي حل آن شريک کند.
دعوت از والدين و تنظيم قرار ملاقات
اولين کار در صورت وجود مشکل، تماس با والدين و ترتيب دادن يک قرار ملاقات با آن هاست. هر گونه تلاش ممکن را براي ارتباط و تماس با آن ها به کار ببريد و از يک يا دوبار شکست نا اميد نشويد. اگر نتوانستيد با تلفن با آن ها تماس بگيريد، سعي کنيد برايشان نامه بفرستيد و از آن ها بخواهيد با شما تماس بگيرند. اگر هيچکدام مؤثر نبود، سعي کنيد در محل کار آن ها تماس را برقرارکنيد. در نظر بگيريد که اين تماس يک امر لازم در راستاي حرفه شماست ( يک پزشک آيا در تماس با والدين کودک بيمار ترديد مي کند؟)
هنگامي که به آن ها دسترسي پيدا کرديد، برخوردي مثبت و مسؤولانه داشته باشيد. برايشان شرح دهيد که تماستان به خاطر احساس وظيفه نسبت به فرزندشان است. خيلي خلاصه شرح دهيد که چرا خواسته ايد آن ها را ملاقات کنيد. مثلاً بگوييد:" من به اين خاطر با شما تماس گرفتم، چون متوجه برخي مسائل در نحوه ارتباط فرزندتان با بقيه دانش آموزان شده ام."
به والدين بگوييد که از قبل برنامه اي براي حل مشکل فرزند آن ها پياده کرده ايد، خيلي مشتاق هستيد که صحبت هايشان را درباره هر موردي که ممکن است به او کمک کند، بشنويد و به آنها اطمينان بدهيد که با کمک همديگر مي توانيد مشکل را حل کنيد. زمان هاي مختلفي ( در وقت کار يا خارج از آن ) پيشنهاد کنيد که براي اين که آن ها بتوانند در آن زمان ها به ديدار شما بيايند. در خانواده هايي که خيلي نگران و تحت فشار هستند، ممکن است ملاقات در خانه آن ها مناسب تر باشد.
به والدين خوش آمد بگوييد
نحوه خوشامدگويي شما به والدين هنگام اولين ملاقات، کليه موفقيت شما به حساب مي آيد. جلسه را رأس ساعت شروع کنيد و از فرصتي که در اختيار شما گذاشته اند، تشکر کنيد. مطمئن شويد، زماني را که به جلسه اختصاص داده ايد براي آن ها نيز مناسب است. مثلاً بگوييد: " خيلي خوشحالم که توانسته ايد به اين جلسه بياييد تا با هم ملاقات داشته باشيم. به نظر من يک ساعت وقت براي اين گفت وگو مناسب است. آيا شما هم موافقيد؟"
در پيام هاي خود از کلمه "من" به جاي کلمه " شما" استفاده کنيد
جملاتي که در آن ها از کلمه " من" استفاده مي شود، نشان دهنده احساسات معلم و خواسته هاي او هستند، در حالي که کمله "شما" در جمله نشان دهنده تقصير، شماتت و يا قضاوت است و معمولاً عصبانيت يا سر افکندگي ايجاد مي کند. اگر خود را جاي والدين قرار دهيد و شنونده جملات زير باشيد، خواهيد ديد که چرا " من " گفتن در جملات، تأثير بيش تري در برقراري ارتباط دارد.
- کودک شما هميشه دير به مدرسه مي رسد. خيلي از روزها هم نيست. موضوع چيست؟ چرا شما نمي توانيد اور ابه موقع به مدرسه برسانيد. در اين عبارت کلمه " شما" بر مقصر جلوه دادن ولي دانش آموز تأکيد دارد.
جملات جايگزين:من نگران دير آمدن ها و غيبت هاي بيش از حد فرزند شما هستم. مي خواستم سؤال کنم که آيا مي توانيم با کمک يکديگر او را ترغيب کنيم سر وقت به مدرسه بيايد.
در اين عبارت کمله " من " روي احساس معلم و علاقه او به تغيير وضعيت و حل مشکل دانش آموز تأکيد دارد.
فرزند شما يک مشکل مجسم است. او بچه هاي ديگر را مي زند. والدين بچه ها از اين مسأله شکايت دارند. او وحشي و خرابکار است و بي مسؤوليت. من اصلاً نمي توانم برنامه درسي ام را اجرا کنم. او در خانه چه مشکلي دارد؟
کلمه " شما" در اين جملات بر شماتت کودک تأکيد دارد.
جملات جايگزين: من نگران دعواهاي فرزند شما در کلاس هستم. خيلي دوست دارم که با کمک هم، برنامه اي بريزيم تا به او ياد بدهيم، چگونه در ارتباط با بچه هاي ديگر رفتار کند.
کمله " من" بر نگراني و خواسته معلم تأکيد دارد.
با نشان دادن نگراني و توجه به وضعيت دانش آموز شروع کنيد.
در آغاز جلسه به والدين نشان دهيد که چه قدر نگران وضعيت هستيد و اين که خوشبختي کودک مهم ترين دلواپسي شماست. اين شروع، وضعيت و فضاي جلسه را در حالتي مناسب قرار خواهد داد.
نظر والدين را جويا شويد
گاهي شما اطمينان نداريد که والدين منظور و ديدگاه شما را فهميده اند، يا خير. در اين صورت بهتر است از آن ها بپرسيد که: " آيا توانسته ام منظورم را برسانم."
اين کار نسبت به از اين شاخه به آن شاخه پريدن، تأثير بيش تري دارد و والدين مي فهماند که درک کامل آن ها از موضوع مورد بحث اهميت زيادي دارد.
قدم هاي برداشته شده براي حل مشکل را توضيح دهيد.
اطلاع والدين از اين که شما قبلاً قدم هاي مثبتي براي حل مشکل برداشته ايد، بسيار مهم است. آن ها متوجه خواهند شد که مسؤوليت حل مشکل را به دوش آن ها نينداخته ايد. براي مثال، ممکن است بگوييد:" من جلسه اي با پسرتان داشته ام. به او گفتم که فرياد زدن کار خوبي نيست و فحش دادن در کلاس دور از ادب است. ما با هم قوانين کلاس و طرح هاي انضباطي را مرور کرديم. از اين به بعد به او توجه بيش تري نشان خواهم داد. در صورت رفتار مؤدبانه، تشويق خواهد شد. در عين حال خوشحال خواهم شد که از جانب شما هم کمکي داشته باشم و با يکديگر طرحي براي رفتار او در خانه پياده کنيم".
منبع:
مجله رشد معلم ، شماره 8
اولین باری که دیدمت به تو گفتم: "معلم شده ام."
و تو، توصیه هایی به من کردی. یادت نمی آید؟ گفته بودی:
- نگذار بچه هایت مثل پرچم های برافراشته در رژه ای نظامی باشند."
می خندی و می گویی: "توصیه بدی نیست."
-گفته بودی:"اجازه نده صدایت به شخصیت بچه ها تحمیل شود."
از دیکته و دیکته کردن خوشت نمی آمد. هنوز هم همین طور است.
- گفته بودی: " بگذار ناخودآگاهت تراوش کند."
و من سؤالم همیشه همان بود: "راستی معلم سر کلاس چه طور می تواند بگذارد ناخودآگاهش او را هدایت کند؟"
تو می گویی: "تراوش ناخودآگاه، هنر می آفریند. کار معلم، هنرمندی است."
و من نمی دانم سر کلاس چطور می شود این کار را کرد. کلاس را با برنامه های از پیش تعیین شده اداره می کنند. درس طرح می خواهد، برنامه لازم دارد.
- تو می گویی: "همین طور است. تراوش ناخودآگاه هم طرح و برنامه می خواهد. فقط فرقش این است که تو در برنامه هایت، اول طرح ارائه می کنی، سپس می کوشی بچه های کلاست را با همه نیازها و علاقه ها و استعدادهایشان، در کفش های تنگ برنامه ات بگنجانی. ولی در تراوش ناخودآگاه، اول می آفرینی، سپس برای آن نقشه می کشی. هنر تو جهت دادن به آن چیزهایی است که آفریده شده اند. فقط همین."
این کار سختی است. چگونه می توان به آن یک روند داد؟
- می گویی: "اتفاقاً بر عکس، خیلی هم سخت نیست. به سختی تحمل کفش های تنگ تو نیست. من وقی به کلاس می روم، می بینم، می چشم، حس می کنم، و خود را در فضای سیال کلاس رها می سازم. آن وقت می فهمم که چه باید بگویم. چیزهایی که در ذهن دارم، شروع می کنند به جوشیدن و به یک طرح تبدیل می شوند و خود را به طرزی شگفت انگیز نشان می دهند. آن ها مثل آتشفشان از دل ناخودآگاه من تراوش می کنند. به طرز اعجاب آوری می فهمم که هر چیز سرجایش قرار گرفته است. می دانی در کلاس من کسی پرت نمی زند."
می گویم: "چه طور درس می دهی و چگونه برنامه هایت را با مدرسه تنظیم می کنی؟"
شیوه کارت کمی غیر منتظره است
-"من قبل از کلاس همه چیز را مرتب می کنم، کلاس را در ذهنم می آفرینم و دوباره به هم می ریزم. با یک حالت بلاتکلیفی سر کلاس می آیم و با کمک بچه ها به ذهنم سامان می دهم. می دانی معلم واقعی کلاس آن ها هستند. آن ها هستند که به ذهن من نظم می دهند و بعد با شکوه خاصی می ایستند و به آنچه آفریده اند، افتخار می کنند. بچه ها مرا می سازند، نه من آن ها را."
اگر اشتباه کنید چه می شود؟
- می خندی و می گویی: "این اتفاقی است که بیش تر وقت ها پیش می آید. بچه ها با کوله باری از سوال به خانه می روند. به منابع و درس ها نگاه می کنند و دفعه بعد که می آیند، دیدنی هستند. خطاها و اشتباهات بسیاری را کشف کرده اند و به نکات جدیدی دست یافته اند. از سر و کول هم بالا می روند و مدام تذکر می دهند و راه حل ارائه می کنند. آن روز من از نو ساخته می شوم."
- می گویی: "همیشه یک مدرسه در درونت در حال زندگی است. یک کلاس درس هر لحظه در تو متولد می شود."
- می گویی: روش هایت را ناخودآگاهت، سخاوتمندانه به تو هدیه می کند."
من می گویم: "نقش تو چیست؟"
- می گویی: "فقط به آن ها اعتماد می کنم و هر چیزی را به یک گفت و گو تبدیل می کنم."
می گویم: "چگونه می فهمی کارت درست است یا نه؟ چه روشی را برای ارزشیابی مسائل انتخاب می کنی؟"
- می گویی: "این کار را بچه ها می کنند. آن ها هستند که باید بگویند به آنچه می خواسته اند، رسیده اند یا نه. وقتی آن ها راضی هستند و یا پر از سؤال از کلاس می روند، می فهمم که چیزی در حال شکل گرفتن است؛ یک چیز خارق العاده. من فقط آن ها را باور می کنم."
می گویم: "به نظر می رسد تو کم تر به درس رسمی اهمیت می دهی و همه چیز را به موقعیتی غیر رسمی تبدیل می کنی. پس تکلیف درس بچه ها چه می شود؟"
- می گویی: "من دچار اشتباه بزرگی شده ام."
- می گویی: "تغییر موقعیت، فقط تغییر یک روش است و انتخاب یک راه نو. آدم های نو خود را به شیوه ای نو بازآفرینی می کنند؛ متفاوت با شما. ولی همه چیز را زیر پا نمی گذارند. شما معتقدید که در کلاس درس ساکت می شود درس داد. با یک نظم خاص و آهنین. خوب من این را قبول ندارم. شیوه آموزشتان را نمی پسندم؛ ولی آنچه را می گویید انکار نمی کنم."
می گویم: "یعنی چه کار می کنید."
- می گویی: "شما به ذهن آنان اعتماد می کنید، ولی من به شهودم اعتماد می کنم. شهودم به من می گوید که چه کار باید بکنم و چه گونه."
می گویم: "خیلی عجیب است! چه طور به بچه ها آموزش می دهی تا به ناخودآگاهشان اجازه دهند فوران کند."
- می گویی: این شیوه به پیچیدگی کار شما نیست. فقط اجازه می دهم آنچه را به ذهنشان خطور می کند، بیان کنند. آن ها را روی تخته کلاس می نویسیم و تخته را پر می کنیم از ایده های گوناگون. حرف های خوب و ایده های جالب را کنار می گذاریم و یکراست می رویم روی ایده های بد، ایده های اشتباه. آن قدر ایده های بد و آثار خراب را می خوانیم تا بچه ها بفهمند چه طور تحت تأثیر آثار بد و ایده های غلط قرار نگیرند."
می گویم: "فقط همین!"
تو سرت را تکان می دهی و می گویی: "ابداً!"
- می گویی: "در هر زمینه ای که مرتبط به درس است، مطالعه می کنی و اطلاعات خوبی را جمع آوری و از همان نقطه شروع می کنی. وقتی بچه ها مجذوب اطلاعات جدید و ارتباط موضوعات با هم می شوند، به انتهای کار رسیده ای. بچه ها سرشار از سؤال می شوند و مدام می پرسند و اشکال می گیرند. تازه کار بچه ها شروع شده است."
می گویم: "این تنوع را چگونه می توان سامان داد؟ چگونه این کار را می کنی؟"
- می گویی: "از زندگی واقعی شروع می کنی. از اتفاق های بسیار ساده ای که در زندگی رخ می دهد، شروع می کنی. و یک داستان می سازی. یک نمایش که در آن هر چیزی به موجود جاندار و زنده ای تبدیل شده است."
- می گویی: "در این راه از همه تجربیات واقعی ات استفاده می کنی."
- می گویی: "بچه ها همیشه در شنیدن داستان اشتهای سیری ناپذیری دارند. و تو همه چیز را به داستان تبدیل می کنی. و همه چیز در دل یک قصه به سامان می رسد."
می گویم: "همیشه کار به همین شیوه است؟ عصبانی نمی شوید؟ بد خلقی نمی کنید؟"
- می گویی: "چرا! خیلی هم پیش می آید. همان تراوش ناخودآگاه است. اغلب دچار سردرد می شوم. جنجال در کلاس یک امر طبیعی است. ولی در پایان کلاس، همه محترمانه عیب های همدیگر را نادیده می گیرند."
می گویم: "همین طور ناتمام همه چیز را رها می کنید؟ حرف های آخر را و جواب های درست را نمی دهید؟"
- می گویی: "نه!"
و من می پرسم: "بلاتکلیفی؟"
- می گویی: "بله."
می گویم: "با نوعی آگاهی کامل، اما بسیار بی رحمانه."
- می گویی: "همین طور است! من مثل یک ماما هستم که فقط به زایمان یک مادر کمک می کنم. می ایستم و انتظار می کشم، ولی به جای او درد نمی کشم و البته به جای او زایمان هم نمی کنم. هر کس باید خودش نوزادش را به دنیا بیاورد. فقط در این شرایط است که حس مادرانه دارد و می تواند فرزندش را بزرگ کند. قضاوت بر آن خیلی سخت است. ولی در همین شرایط است که هر کس می تواند خودش را مستقل از دیگری تجربه کند."
منبع
مجله رشد معلم، شماره4
اشاره
دیوید سوزا که یکی از رهبران برجسته ی آموزشی است، از قول دروکر کارشناس سر شناس تعلیم و تربیت، نکته هایی را که رعایت آن ها موجبات قدرت و توانمندی حرفه ای معلمان را فراهم می کند و راه های افزایش کیفیت آموزش به کمک آن ها را هموار می سازد، به شرح زیر بر شمرده است:
1. نقاط قوت وجودی خود را بشناسید و آن ها را تقویت کنید
با استفاده از روش تحلیلی، همه ی نتایج حاصل از اعمال روش ها و راهبردهای آموزشی خود را بررسی و همه ی نقاط قوت خود را کشف کنید و در موارد نظیر آن، از همان توانمندی ها برای حل مسائل و مشکلات استفاده کنید. قبل از اقدام به اجرای هر نوع تصمیم گیری مهم و کلیدی، ابتدا انتظارات خود را از فعالیت ها و اقدامات روی کاغذ بیاورید و پس از آن، نتیجه ی اقدام را با انتظاراتتان مقایسه کنید. به این ترتیب، به بینشی درباره ی توانایی های خود دست می یابید که شگفت انگیز است. این روش نشان می دهد که شما در کدام فعالیت ها از نقاط قوت و توانمندی های خود به خوبی استفاده کرده اید. علاوه بر این، با چنین تحلیلی در می یابید که در کدام زمینه ها قابلیت یا شایستگی کمتری دارید و باید در موارد بعدی آن ها را تقویت کنید. به عبارت دیگر، با ارزش یابی کار خود به طور مستمر، می توانید کیفیت و سطح آن را بهبود بخشید.
2. عادت های بد خود را درمان کنید
بعضی از مدیران و معلمان هدف ها یا طرح هایی را در نظر می گیرند که یا نمی توانند آن ها را به تحقق برسانند و یا به خوبی از عهده ی این کار بر نمی آیند. بکوشید، فعالیت هایی را برای تحقق هدف ها پیش بینی کنید که قابل اعمال باشند و بتوان آن ها را در محیط های واقعی به خوبی و با موفقیت به اجرا در آورد. مثلی است معروف که: «سنگ بزرگ علامت نزدن است.» عادت بد بزرگ پردازی را کنار بگذارید و خود را به واقع بینی عادت دهید. از شروع کارهای غیر ممکن بپرهیزید و از در گیر شدن با روش ها و راهبردهایی که در اجرای آن ها قابلیت، توانمندی و یا شایستگی کمتری دارید، بپرهیزید.
3. سبک عملکردی خود را بشناسید
از چه طریقی بهتر عمل می کنید؟ ایا با دیگران بهتر کار می کنید یا به تنهایی؟ مشارکت پذیر هستید یا اهل انزوا؟ ایا در محیطی قاعده مند و قابل پیش بینی بهتر کار می کنید یا در محیطی باز و آزاد برای انتخاب راه و روش کار؟ گروه های کوچک را بهتر می توانید هدایت کنید یا گروه های بزرگ را؟ آیا می توانید نقش مشاوره ای خوبی را ایفا کنید؟ شما به عنوان مدیر یا معلم، باید ببینید برای انجام کارهای متفاوت و گوناگون به چه سبک عملکردی نیاز دارید و با کدام سبک می توانید در تحقق هدف ها موفق تر باشید. قابلیت انعطاف در انتخاب سبک عملکردی می تواند شما را در اجرای امور آموزشی و پرورشی کمک کند.
4. برای انجام کارها از دیگران کمک بگیرید
هیچ کس به تنهایی قادر به انجام کار در سطح بسیار خوب نیست. کمک گرفتن از دیگران (همکاران، دانش آموزان و اولیا) می تواند به بهتر انجام شدن فعالیت ها بینجامد. مهارت برقراری ارتباط را در خود تقویت کنید و از ارتباط های گسترده برای حل مسائل و اجرای فعالیت ها بهره بگیرید.
5. از سلامتی خود مراقبت کنید
مدیران و معلمان، گاهی چنان غرق انجام کارها و فعالیت های آموزشی و پرورشی روزمره می شوند که سلامتی خود را به خطر می اندازند. هر کاری، به اندازه و در حد مطلوب خوب است. کار بیش از اندازه خستگی به وجود می آورد و خستگی، خود به خود به بی حوصلگی، خشم، اضطراب و بعضی بد رفتاری ها می انجامد. همیشه از نظر زمانی حدی را برای کار و فعالیت در نظر بگیرید و به محض احساس خستگی به خود استراحت بدهید. به یاد داشته باشید که لازمه ی انجام خوب هر کاری، حفظ آرامش روانی است. هرگز اجازه ندهید فشارهای روانی ناشی از کار شما را از پای در آوردند و یا نسبت به انجام کارهای بعدی بی حوصله کنند.
مجله رشد
گروه مدرسه اینترنتی سایت تبیان
جلوگیری از بی نظمی کلاس
این موضوع یکی از مواردی است که قلم زدن راجع به آن بسیار آسان تر از عمل کردن به آن است؛ البته همه ی ما مدام در ستیز با غیر قابل پیش بینی بودن عامل انسانی هستیم.
1- چند قانون رفتاری شفاف برای دانش آموزان وضع کنید. در صورت امکان آن ها را نیز در تهیه ی این قوانین شرکت دهید. هر چه بیش تر در آن ها احساس تملک نسبت به این قوانین ایجاد کنید، احتمال قوی تری وجود دارد که از آن پیروی نمایند.
2- هر رفتار خوب را بلافاصله با یک واکنش مثبت از قبیل یک لبخند یا یک عبارت تشویقی پاسخ دهید. ضمناً به آنان اطمینان دهید که شما هر عمل شایسته (حتی اگر از طرف دانش آموزانی که معمولاً بد رفتار هستند، باشد) را پاداش میدهید. آن ها ممکن است واقعاً به بعضی از این گونه واکنش های مثبت، پاسخ دهند.
3- قبل از این که یک بی نظمی جزئی تبدیل به یک اتفاق بزرگ شود، به آن رسیدگی کنید. غالباً بهترین کار این است که بی نظمی های جزئی، حتی الامکان به صورت خصوصی حل و فصل شوند. رو در رویی در انظار دیگران، توجه بیش از حدی را بر میانگیزد!
4- مجازات قانون شکنی را مشخص کنید. اطمینان حاصل کنید که این مجازاتها منطقی و عملی هستند.
5- از دانش آموزان انتظارات غیر منطقی نداشته باشید. (البته آن ها را خیلی هم دست کم نگیرید.) مطمئن باشید که میزان تکلیف مناسب حال تمام افراد گروه باشد. برای دانش آموزانی که با مشکل روبرو هستند، اهدافی دست یافتنی در نظر بگیرید. نوع برخورد خود را در صورت انجام یا عدم انجام تکلیف مشخص کنید. این کار مستلزم آن است که توانایی هر دانش آموز را بدانید، و برای آن ها اهدافی منطقی در نظر بگیرید.
6- به راحتی از خود انعطاف نشان دهید. به محض این که احساس کردید درسی به خوبی پیش نمی رود، سرعت و یا موضوع آن را تغییر دهید. تغییر روش متناسب با واکنش دانش آموزان، یک توانایی محسوب میشود نه یک ضعف!
7- اگر دانش آموزی نظم کلاس را بر هم میزند، هر چه سریع تر او را جا به جا کنید. با این عمل نشان میدهید که متوجه بی نظمی شده اید، و به دانش آموز نیز فرصت میدهید تا رفتار خود را کنترل کند.
8- برای فروکش کردن عصبانیت به زمان نیاز دارید. اگر اتفاق ناخوشایندی در کلاس روی داد، بدون هیچ عکس العملی چند لحظه سکوت کنید. می توانید دانش آموز خاطی را برای مدت کوتاهی از کلاس بیرون ببرید. این کار میتواند زمینه ی گفتن مطالبی از این قبیل را ایجاد کند: "متأسفم چنین اتفاقی افتاد. چگونه می توان از بروز چنین حوادثی در آینده جلوگیری کرد؟ "
9- علت رفتار های ناشایست را بررسی کنید. گاهی مواقع دلایل (پس از مشخص شدن) کاملاً قابل درک و گذشت هستند.
10- برای شاگردان تکلیف سرگرم کننده ای در نظر داشته باشید. این کار در مواقعی که احتیاج داشته باشید به اعصاب خود مسلط شوید و یا بخواهید چند دقیقه ای را با دانش آموزی که کار ناشایستی انجام داده است به تنهایی صحبت کنید، مفید واقع می شود. هم چنین از این سرگرمی ها می توانید برای دقایق پایانی کلاس به عنوان پاداش به دلیل این که از کار آن ها راضی بوده اید، استفاده کنید.
به کمک ارزشیابی معلم دانش آموز را می شناسد و به او کمک می کند تا یاد بگیرد و تلاش کند که بهتر یاد بگیرد.
وظایف معلم در ارزشیابی توصیفی
1-تهیه و تدوین نقشه ارزشیابی تحصیلی-تربیتی متناسب با اهداف و انتظارات
2- تهیه و تنظیم و ابزارهای مناسب برای سنجش و ارزشیابی مثل آزمون، پوشه کار، ثبت مشاهدات و ...
3- ارزشیابی دانش آموزان در زمان انجام فعالیت های یادگیری و ارایه نتیجه (ارایه بازخورد) به آنها برای آگاهی از وضعیت تلاش و پیشرفت خود،
4- ثبت و نگهداری اطلاعات جمع آوری شده به وسیله ابزار های مختلف و تجزیه و تحیل آنها به منظور ارایه راهنمایی لازم به اولیا و دانش آموزان
5- تعیین تکالیف مناسب با رعایت شرایط و ویژگی های سنی و بررسی آنها به منظور شناسایی میزان تلاش، پیشرفت و موفقیت دانش آموزان،
6- برگزاری آزمون های مورد نیاز با رعالت این نکته که آزمون فقط برای جمع آوری اطلاعات است و جدای از فرآیند یاددهی-یادگیری دیده نشود و بدور از هر گونه شرایط اضطراب آور و نگران کننده باشد و از نتیجه آن فقط برای رفع موانع یادگیری و کمک به دانش آموز استفاده شود،
7- تنظیم گزارش های مناسب برای والدین و ارایه آن به صورت حضوری یا مکتوب حداقل هر 2 ماه،
8- تنظیم گزارش پیشرفت تحصیلی (کارنامه) در هر نوبت و ارایه اطلاعات دقیق در زمینه فعالیت و کوشش دانش آموزان برای والدین،
9- تصمیم گیری در موزد ادتقا با تکرار پایه در صورت عدم کسب شرایط لازم (با توجه به تمام تلاش هایی که معلم، والدین و دانش آموز انجان داده اند).
وظایف دانش آموزان در ارزشیابی توصیفی
مشارکت دانش آموزان در ارزشیابی تحصیلی و آگاهی از پیشرفت کار و تلاش برای آنها جذاب و انگیزشی است. خود ارزیابی براساس مشاهده عملکرد در فعالیت های ثبت شده بر ویژه پوشه کار به دانش آموز فرصت گران بهایی را می دهد تا آگاهانه تر تلاش و کوشش نماید. برخی از وظایف و مسوولیت های دانش آموزان عزیز در اجرای ارزشیابی توصیفی اشاره می شود.
1- همکاری با معلم در تشکیل پوشه کار ( در این وشه نمونه هایی از کارهای بچه های قرار داده نی شود تا بچه ها با مراجعه به آن از میزان تلاش، پیشرفت و موفقیت های خود آگاه شوند.)
2- انجام تکالیفی که معلم در کلاس و یا خارج از کلاس، متناسب با اهداف درس و توانایی دانش آموزان، تعیین می کند.
3- تلاش برای جبران ضعف های احتمالی با همکاری والدین،
4- ابراز توانمندی ها، مهارت ها و عملکرد خود در موقعیت هایی که معلم برای او در نظر می گیرد،
5- حفظ و نگهداری پوشه کار،
تمام این کار ها برای این است که :
دانش آموزان گرامی، این آینده سازان عزیز، با کمال آرامش و با برخورداری از شرایط و فرصت های مناسب با اشتیاق فراوان و امید به آینده در سایه قوانین مترقی نظام مقدس جمهوری اسلامی درخصوص حقوق کودک و وظایف و کارکردهای آموزش و پرورش، بتواند لذت آموختن را به همراه تعمیق آن معارف بچسبد و آمادگی خود را برای موفقیت در مراحل مختلف زندگی رشد دهند.


